حاجی مردونگیش ثابت شده !

اصلا کلا هرکس اخلاق منو دید فکر کرد دیگه هیج حرفی تو گوشم نمیره!

اما نمیدونستن انقدر میتونم نصیحت پذیر باشم!!

نمیدونم شایدم واقعا نصیحت تو گوش ما نمیره، یعنی باید طرفش باشه که ما گوشمونو بهش بدیم!

یا گاهی هم انقدر نقش مثبت بازی کردیم یارو میگه مارو نصیحت کن!! ( تو که خودت آخرشی ! من چی بگم بهت مومن!)

_____________________________________

یعنی من با این همه غرور و دل سنگی بالاخره خواستم به یه نفر زنگ بزنم و یه خرده فقط بشنوم!!

گاهی میشه زنگ میزنم به دوستان حالشون رو بپرسم اینم هست اما این که زنگ بزنی که فقط حرف بشنوی یه فرقایی داره!

_____________________________________

حاجی وقتی غر زدنامو شنید فهمید درد کجاست!

بهش گفتم حاجی سختمه، دارم میشکنم اینجا! وضعیت خرابه...

گفت مرد توی سختیه که مرد میشه، باید صبر کنی! صبر کنی همه چی درست میشه!

جمله ای که هزار بار خودم به خودم گفتم و ده هزار بار تو دلم به دیگران گفتم و صدهزار بار تو کتابا خوندم!

اما انگار باید اون روح و معنای حرف رو آدم درک کنه و مبدأ حرف خودش به معناش واقف باشه که اثر بذاره!

تمام حرف هایی که داشتمو نگفته بودم رو جواب داد حاجی!

میگفت توی خودت نگه دار، اینقدر غر نزن! به کسی نگو! اینطوریاس که آدم درست میشه!



چی بگم والا!

نصیحت خونم کم شده! هر نصیحتی دارید بگید حتما حتما!!