صدای ممتد وجودت به گوشم می رسد ...

برای گوش هایی که خسته اند از شنیدن، این صدا چه مسحور کننده است ...
اما به من بگو، تویی که مرا میخوانی یا منم که تورا به درون خودم دعوت می کنم؟

این صدای توست که فریاد حضور سر می دهی؟
یا صدای درون من است که میخواهد حضورت را بشنود ؟

این حقیقت است یا مجاز است که می شنوم ؟
شاید کسی که چشمانش رمق دیدن ندارند، در کویر صدای آب را می شنود !

لیکن آوای تلاطم امواج وجودت، اگر سراب هم باشد، چقدر سیراب کننده است ...

انگار تو همینی برای من !
نه بیشتر از صدایی از درون خودم ...

شاید سهم من از تو همین است ...
همین که گاه گاه آرام بگیرم از شنیدن بودنت ...

و چقدر سهم من از تو کم است ...