7- عدم تمایز و برتری ظاهری


ببینید سیرت چیست و چه می‌کند؟! اصحابش نقل کرده‌اند که در دوره رسالت، در سفری خدمتشان بودیم. در منزلی پایین آمده بودیم و قرار بود که در آنجا غذایی تهیه شود. گوسفندی آماده شده بود تا جماعت آن را ذبح کنند و از گوشت آن مثلًا آبگوشتی بسازند و تغذیه کنند. یکی از اصحاب به دیگران می‌گوید سر بریدن گوسفند با من، دیگری می‌گوید پوست کندن آن با من، سومی مثلًا می‌گوید پخت آن با من و ... پیغمبر اکرم می‌فرماید جمع کردن هیزم از صحرا با من. اصحاب عرض کردند: یا رسول اللَّه! ما خودمان افتخار این خدمت را داریم، شما سرجای خودتان بنشینید، ما خودمان همه کارها را انجام می‌دهیم. فرمود: بله، می‌دانم، من نگفتم که شما انجام نمی‌دهید ولی مطلب چیز دیگری است. بعد جمله‌ای گفت، فرمود:

انَّ اللَّهَ یکرَهُ مِنْ عَبْدِهِ انْ یراهُ مُتَمَیزاً بَینَ اصْحابِهِ‌

خدا دوست نمی‌دارد که بنده‌ای را در میان بندگان دیگر ببیند که برای خود امتیاز قائل شده است.

من اگر اینجا بنشینم و فقط شما بروید کار کنید، پس برای خودم نسبت به شما امتیاز قائل شده‌ام. خدا دوست ندارد که بنده‌ای خودش را به چنین وضعی در بیاورد «2» ببینید چقدر عمیق است!





8- باز اصحابش نقل کرده‌اند که در یکی از مسافرتها در منزلی فرود آمدیم.

همه متفرق شدند برای اینکه تجدید وضویی کنند و آماده نماز بشوند. دیدیم که پیغمبر اکرم بعد از آنکه از مرکب پایین آمد، طرفی را گرفت و رفت. مقداری که دور شد، ناگهان برگشت. اصحاب با خود فکر می‌کنند که پیغمبر برای چه بازگشت؟ آیا از تصمیم اینکه امروز اینجا بمانیم منصرف شده است؟ همه منتظرند ببینند آیا فرمان می‌دهد که حرکت کنید برویم. ولی می‌بینند پیامبر چیزی نمی‌گوید. تا به مرکبش می‌رسد. بعد، از آن خورجین یا توبره روی آن، زانوبند شتر را در می‌آورد، زانوی شترش را می‌بندد و دوباره به همان طرف راه می‌افتد. اصحاب با تعجب گفتند:

پیامبر برای چنین کاری آمد؟! این که کار کوچکی بود! اگر از آنجا صدا می‌زد: آی فلان کس! برو زانوی شتر مرا ببند، همه با سر می‌دویدند. گفتند: یا رسول اللَّه! می‌خواستید به ما امر بفرمایید. به هرکدام ما امر می‌فرمودید، با کمال افتخار این کار را انجام می‌داد. ببینید سخن، در چه موقع و در چه محل و چقدر عالی است! فرمود:

«لا یسْتَعِنْ احَدُکمْ مِنْ غَیرِهِ وَلَوْ بِقُضْمَةٍ مِنْ سِواک‌» تا می‌توانید در کارها از دیگران کمک نگیرید ولو برای خواستن یک مسواک. آن کاری را که خودت می‌توانی انجام بدهی، خودت انجام بده. نمی‌گوید کمک نگیر و از دیگران استمداد نکن ولو در کاری که نمی‌توانی انجام بدهی؛ نه، آنجا جای استمداد است.


برگرفته از کتاب سیری در سیره نبوی - مرتضی مطهری