من و ماه

رو به یار

۱۴ مطلب با موضوع «یادداشت های میلی !» ثبت شده است

یادداشت چهاردهم : در راه ...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
علیرضا

یادداشت دوازدهم: یک ماه بعد ...

الان که 8 دی ماه هست و چند روزی هست که برای خودم برنامه ای نوشتم که طبق اون کارهای مفیدی انجام بدم.
گفتم که با تغییرات در روحیات و رفتار و کسب آرامش تونستم اراده ام رو تقویت کنم و به کارهای مفیدتری مشغول بشم.
الان که اینجا مینویسم از ابتدای شروع این حرکت حدود 20 روز تا یک ماه میگذره.
در این مدت در مورد موضوعات کاری:
سه کار نیمه کاره رو تا مرحله ای که لازم بود رسوندم
و یکی از ایده ها رو به اتمام رسوندم
و یک نرم افزار برای یک مشتری نوشتم.
و بعد از اون شروع کردم به تبلیغات نرم افزار آخر که ببینم آیا کسی تمایل به خرید اون داره یا خیر.

انجام این موارد در مدت بیست روز تا حدودی خوب به نظر میرسه
یک نکته ای اما مهم هست این که با اتمام کارهای قبلی، نیاز به این وجود داره که به صورت دقیق کارهای آتی نوشته بشن تا با خلأ مواجه نشم!

مشکلات روزهای اخیر:
پنجشنبه و جمعه ها تا حدودی عنان کار از دستم خارج میشه
باز به مشکل چک کردن کانال های خبری دچار شدم
احساس آرامش رو به قوتی که ابتدا در خودم حس میکردم دیگه ندارم.
عدم بازدهی مسائلی کاری کمی من رو در رابطه با کارهای بعدی دچار تردید کرده.
تعداد دفعات یادآوری به خودم در مورد کنترل و تدبیر در طول روز کاهش پیدا کرده

باید دوباره روی میل به دستیابی و مصادیقش در طول روز تمرکز کنم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت یازدهم : هدف گذاری کن ...

بسم الله

قبلا نوشتم که بنا بر نقل و عقل باید خود را به چیزهای مهمی مشغول کنی تا اشتباها و از سر بیکاری به چیزهای بی اهمیت مشغول نشوی!
یعنی در هر صورت جدا ازین دو حالت نیستی! یا مشغول چیزهای مهم هستی یا بیکار و الاف نشستی !

و من خواستم که خودم را مشغول کنم
آمدم در برگه ای نوشتم که :
چند ساعت باید کار برنامه نویسی پروژه هایم را پی بگیرم
دقایقی هر روز کتاب بخوانم
اندکی سخنرانی معنوی گوش بدهم
هر شب قسمتی مستند علمی ببینم
ساعتی یک کار با ارزش فرهنگی را پی بگیرم
کار بر روی کانال کاری که دارم
مقداری هم روی کتاب نیمه کاره ای که قرار بود بنویسم وقت بگذارم
و باقی وقت را به استراحت و ...

وسط چین

اما نتایج:
در مورد کار و گوش دادن سخنرانی تا حدودی موفق بودم که خدارا شکر
و باز هم خداراشکر که یکی دو ساعت صبح ها زودتر بیدار می شوم، انگیزه بالاتر رفته و اراده کمی تقویت شده.
کار فرهنگی و تکمیل کتاب رو با هم ادغام کردم و کمی موفق شدم
اما کمتر موفق شدم کتاب بخوانم و مستند علمی ببینم ...
در مورد کانال کاری هم موفق شدم تا حدودی اما نتیجه دلخواه هنوز حاصل نشده

در ساعت هایی که نوشته بودم بین کارم کمی استراحت گذاشته بودم و البته فعلا زیاد در انجام این برنامه به خودم سخت گیری نکردم.
باید کمی زیر و بالا کنم و برنامه را به نحو مطلوب تری تغییر بدهم.

اما در کل بیشتر احساس مفید بودن دارم، بیشتر احساس استفاده واقعی از زمانم را دارم
گرچه هنوز خیلی راه وجود دارد که بتوانم بر خودم و زمانم مسلط بشوم
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت دهم : چاه ها ...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
علیرضا

یادداشت نهم - شاخک ها را جمع کن!

چه زمانی سرعت و آرامش و بازدهی بیشتر می شود و انرژی و کار کمتری صرف می شود؟

زمانی که اصطکاک کمتر باشد !


اما یک آدم چگونه می تواند اصطکاکش را کمتر کند؟

زمانی که نقاط تماسش را با اطراف کمتر کند! هرچه سطح تماس ما با محیط پیرامون بیشتر باشد، بیشتر رنج می کشیم و کندتر حرکت می کنیم!

نقاط تماس ما با اطرافمان حواس و قوای ما هستند: بینایی، شنوایی،چشایی حتی « گویایی » و مهم تر از همه فکر و ذهن ما !




میخواهم مثال دیگری بزنم، ذهن ما می تواند مثل توپ کروی ای باشد که وقتی اراده می کنیم آن را به سمت هدفی شوت کنیم، در کمترین زمان و با حداقل درگیری با اطراف، به سمت هدفش نزدیک شود.

البته بعضی ذهن های کروی یک چتر نجات پشت خود بسته اند، ما هدف را پیدا کرده ایم و به توپ ضربه ی صحیحی زدیم اما به محض شروع حرکت، توپ از خودش مقاومت عجیبی نشان میدهد و به روی زمین می افتد، آن وقت باید دوباره بدویم و برویم به محل جدید توپ و آن را شوت کنیم! اما تضمینی نیست که باز هم به سمت همان هدف قبلی نشانه برویم!!!!

توپ های دیگری هم هستند که پر از بندهای چسبناک آویزان هستند، آماده ی درگیر شدن با محیط اطراف، همینکه هدفی را اراده میکنی و توپ را میخواهی شوت کنی ، تازه اول مشکلات است، چون اول از همه به پای خودت می چسبد! اگر شانس بیاوری و پاچه ات را نگیرد، باید منتظر باشی و ببینی این بندهای چسبناک آویزان، در هوا به چه چیزی گیر میکند !!


عقل حکم می کند کمترین اصطکاک را با محیط اطراف داشته باشیم تا سریعتر و راحت تر به هدفمان برسیم!

به قول حاج عمو که میگفت مثل آب جاری باش !

بله باید زیاد توجه نکنیم! زیاد دقت نکنیم، زیاد نرنجیم، زیاد جدی نگیریم !


حواسمان را فقط روی هدفمان متمرکز کنیم و حس های ظاهری و باطنی را بر روی اطراف ببندیم! اطرافی که برای ما اهداف کوچک و کاذب می تراشند!

عفو کنیم! « ببینیم و بگذریم » ... اگر آسان بگیریم، آسانتر رد می شویم ...

شاید این هم نوعی از عفاف باشد! یعنی حداقل ظاهری اش را نگاه کنیم عفت و عفو خیلی به هم شبیه اند ...

آدم عفیف از میل ها میگذرد، میل های زودگذر و کوچک و مشغول کننده را نادیده می گیرد. آدم صاحب عفو هم همینطور، راحت می بخشد !

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت هشتم - ترکیبی از خوب و بد

بسم الله



چهار روز نشستم و نرم افزاری رو که شش ماه پیش ایده ی طراحیش رو نوشته بودم و نیمه کاره بود تکمیل کردم

در نوع خودش عالی بود ...

فردا هم نرم افزار مشابهی که ساختارش شبیه به اینه تکمیل می کنم


چند روز از تصمیمی که برای تغییر گرفتم میگذره.

در مورد اخبار موفق بودم که از حالت بحران خارجش کنم اما هنوز گاهی از دستم در میره.

با گذشت زمان انگار بعضی عادات به روال سابق بر میگردن که باید راجع بهش بیشتر دقت کنم

در طول روزها سعی میکنم مدام به خودم یادآوری کنم که این موارد رو جایگزین کنم:


انفعال > اثر گذاری

نگرانی > اطمینان خاطر

اخم > لبخند

عجله > صبر

فکر کردن به فعالیت بعدی > تمرکز روی کار فعلی

حرکات سریع > آرامش

 و ...


باید یک بار دیگه کل یادداشت ها رو بخونم و بعد در مورد اثری که در روابط اجتماعی هم پیدا شده بنویسم

کمی هم انگار از لحاظ جسمی تغییر پیدا کردم، به طوری که قبلا خیلی لاغر شده بودم اما این چند روزه تا حدودی بهتر شدم.


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت هفتم- نتایج و آثار خوب و کم ...

باید ابتدا یادداشت کنم که بارها و بارها شروع به تغییرات در خودم کردم، موارد متعدد و اهداف خودم رو یادداشت میکردم، مدت زمانی رو کم یا زیاد اون ها رو انجام میدادم و بعد از چند وقت بی خیال میشدم.

آثار تغییرات دفعات قبل هم بعضی کوتاه مدت بود و بعضی بلند مدت بودند


اما اینبار منشا شکل گیری تغییر متفاوت بود و ارتباطات جالبی هم بین اخلاقیات و حالات خودم پیدا کردم که به من کمک کرد که با توجه به راهنمایی ها و مسائل مختلفی که شنیده بودم نوع خاصی از تغییر رو پیش بگیرم و اون رو اینجا قدم به قدم یادداشت کنم.


باید بگم نتایج روالی که در پیش گرفتم بسیار خوب بود اما میشه گفت هنوز جای زیادی برای کار دارم، چون هرچقدر بیشتر به رفتارها دقت میکنم، بیشتر جای کار می بینم


سعی میکنم در چند شاخه ، این موارد رو بررسی کنم:

در یادداشت سوم 19 آذر ، لیستی از کارهای نیمه کاره رو نوشتم. در این مدت کوتاه موفق شدم یکی از وبسایت ها رو که دو ماه بود کارشو عقب انداخته بودم انجام بدم.

ربات تلگرام و نرم افزاری رو هم که حوصله تکمیلش رو نداشتم کامل کنم، حالا سه تا مشتری که مایه ی استرس شده بودن و منتظر نتیجه از جانب من بودن، کارشون تحویلشون شده و منتظر جوابشون هستم برای مرحله بعدی

به پایان یک کتابی که داشتم میخوندم هم نزدیک شدم


فاکتور مهم:

وقتی میخواستم کار سایت رو انجام بدم باز بی حوصله بودم دلیلش هم این بود که نمیدونستم باید از کجا شروع کنم! پس روی کاغذ کار رو تکه تکه کردم و به بخش های کوچکتر تقسیم کردم تا ذهنم از حالت حیرانی خارج بشه ، و در عرض چند ساعت انجام شد!


در مورد ویژگی های ظاهری اعم از تنفس، راه رفتن و غذا خوردن و تایپ سریع ! این مورد به کرات از اختیارم خارج میشه اما به محض یادآوری بهش مسلط میشم. تعداد یادآوری ها فعلا زیاد هست که نشان دهنده ی اهمیت موضوع برای منه، باید یادآوری بیشتری داشته باشم

نکته مهم:

همین که گره ابرو ( نشانه ی تمرکز بی جا، سخت گیری و کامل گرایی) باز میشه و تنفس و حرکات آرام میشن:

کلا زندگی آسان میشه ، عیوب دیگران نادیده گرفته میشن، نگاه به اطراف با دید بالاتری صورت میگیره، اهداف بزرگتر بیشتر خودشون رو نشون میدن، نعمت ها و نشانه های خداوند راحت تر دیده میشن، در انجام وظایف فردی هم بهتر پیش رفتم.

با جلوگیری از صرف انرژی غیرضروری، تمرکزم در کارهایی که باید با دقت انجام بشه، افزایش پیدا کرده!


بحث بعدی هم راحت بودن در تعامل با افراد دیگه و خانواده بود، از استرس و اضطرابم کم شد. صبح ها هم راحت تر از خواب بیدار میشم.


به نظر میرسه این تغییرات خوب باشه اما واقعا در مقایسه با مشکلاتی که دارم هیچی نیست، باید ادامه داد که تداوم این مسائل، اثر اصلی رو مشخص میکنه، اگر یک هفته اثر داشته باشه، مطمئنا یک سال تداوم آثار خیلی بیشتری داره.

نکته مهم اینه که باید با هدف گذاری به جلو پیش برم چون بدون هدف امکان رسیدن به نقطه بی تفاوتی و بازگشت به روال سابق وجود داره.


باز هم این پست رو کامل میکنم چون نتایج دیگه ای هم بوده!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت ششم - مشغول باش، اما ...

گفتم که یکی از مشکلاتم این هست که اهداف کوچک ،بی ارزش و گاهی غیر ارادی باعث میشن که اهداف بزرگتر و اولویت های عقلی تحت تاثیر قرار بگیرن و نادیده گرفتن بشن.

19 آذر یک سری راه حل ها برای رفع این موضوع نوشتم.
در حین عمل به راه حل ها متوجه شدم که وقتی خودم رو از افکار و امور بی فایده نگه میدارم، ناخودآگاه مجددا رشته ی افکار از دستم خارج میشه. مثلا وقتی که توی تاکسی یا اتوبوس هستیم یا در یک مهمانی هستیم، ناخودآگاه ذهن خودش رو به چیزی مشغول میکنه! اونوقت تو نمیتونی اون رو کامل در اختیار بگیری. یا وقتی بیکار پشت سیستم هستی میاد و تو رو مشغول کسب اطلاعات بیخود میکنه !

اونوقت یاد حدیثی از حضرت علی علیه السلام افتادم :
النَّفْسُ انْ لَمْ تَشْغَلْهُ شَغَلَک ( اگر نفس خود را به کاری مشغول نکنی ، او تو را مشغول می کند.)



پس باید راه های جایگزینی در نظر گرفت، باید مشغول کارها و افکار مفید مختلفی شد که اجازه ی خارج شدن از ریل رو به خودم ندم !
چند تا ازین کارها این هاست که بعضی از اون ها عملی هست، و برخی فکری :
1- خلوت کردن و به کاری مشغول نشدن و محاسبه شرایط موجود اخلاقی و دقت به رفتارها ( نه خیلی زیاد !)
2- ذکر گفتن
3- توجه و تفکر درباره مباحث معنوی که به تازگی اون ها رو شنیدم یا خوندم.
4- مطالعه کتاب
5- انجام کارهای نیمه کاره ای که دارم ( شاید تا چند ماه دیگه کار برای انجام داشته باشم )
6- فکر کردن به کارهایی که برای انجام دارم، برای انجام بهتر اون ها
7- اگر ایده ای به ذهنم رسید نیاز به اجرای سریع اون ندارم، بلکه بهتره ایده ها رو در یک جایی یادداشت کنم
8- گوش دادن سخنرانی ها
9- دیدن مستند های مفید علمی برای افزایش آگاهی ( البته به صورت هدفمند و با انتخاب قبلی)
10- ورزش کردن ( بسیار مورد نیاز )

اینطوری یک زندگی معمولی به یک زندگی مفید و اثرگذار تبدیل میشه و به قولی عمقش بیشتر میشه !


در پست بعدی هم ان شالله میخوام به نتایج خوبی که گرفتم بپردازم و بعد هم یک خلاصه ی دسته بندی شده و نتیجه گیری تا جایی که هستم

پ ن: چون این سری از یادداشت ها رو شاید چند مدت آینده (یکی دو ماه) از وبلاگ بردارم ، اگر شما هم نشانه هایی از مشکلات مشترک دیدید، روالی رو که بنده گفتم یا روالی که خودتون خواستید رو امتحان کنید و نتیجه رو بگید
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت پنجم - مو یا موش ! مسئله این است ...

حدود 9 آذر بود که توی این وبلاگ نوشتم که میخوام عادت بی فایده ی پیگیری اخبار رو کنار بگذارم، چون فکر میکردم این کار باعث میشه آرامش و تمرکز بیشتری پیدا کنم.

مثال من مثل کسیه که به خیال خودش مویی در ماستش دیده و میخواد اون رو بیرون بکشه، غافل از اینکه این مو به موشی وصله که ته ماست افتاده! و وقتی می خوای مو رو بیرون بکشی و مثل همیشه از ماستت لذت ببری، تمام تصوراتت به هم میریزه !


اصولا وقتی مو به موش تبدیل میشه، این نیاز پیدا میشه که کمی کلی تر به قضایا نگه کنیم و جزئیات رو نادیده بگیریم و بفهمیم که مزه ی این ماست رو نمیشه با توجیهات و تلقینات خوب و مطبوع کرد !


وقتی که از خواندن اخبار گلایه داشتم فکر میکردم مشکل همینه و بس، غافل از اینکه این مسئله علت نیست، بلکه معلول رفتارهایی هست که در گذر زمان در من ریشه زده ...
رفتار ها، حواس پرتی ها و عاداتی که روی مسائل مختلف زندگیم اثر گذاشته ... البته شاید الان یک وضعیت بحرانی نباشه و به ظاهر همه چیز عادی پیش میره، اما از اونجایی که فرصت زیادی برای اشتباه و بازنگری و ترمیم خودم ندارم باید این رو یک بحران تلقی کنم.

دغدغه و سعی من در جهت مسائل مختلف، همیشگی بوده ...
اما به لطف خدا چند مشکل اساسی رو پیدا کردم که باقی مسائل ریشه گرفته ازین هاست و خود این ها هم بسیار زیاد به هم ربط دارند:

1- پراکندگی سعی و تلاش و عدم یکپارچگی
2- کامل گرایی
3- عدم تمرکز زیاد در مسائل مهم
4- تمرکز در مسائل جزئی و بی ارزش
5- میل به دستیابیِ سریع ، آسان ، کامل
6- هدر رفت انرژی در موارد غیرضروری

نوع این موارد طوری بوده که در جزئی ترین ارکان زندگی من رسوخ کرده، شاید به تازگی تمایل به خوردن چیزها هم در من پیدا شده ! یعنی می خواهم به صورت میان وعده چیزی بخورم، تخمه، میوه، شربت و ... . به طوری که گاهی اصلا از سر گرسنگی هم نیست، بلکه به طور کاذب احساس تمایل به خوردن پیدا میکنم. ( البته پرخور نیستم و این هم زیاد نیست ! اما این در ادامه ی مسیری هست که برای تغییرات اساسی به اون رسیدم )
اما حالا فکر میکنم باید جلوی این گرفته بشه و بر این میل ها مسلط بشم، میل به خوردن، میل به فهمیدن، میل به اثبات و باقی امیالی که قبلا ازشون گفتم و نگفتم

احساسم این هست بعضی از این ویژگی ها و گاهی میل ها، به خودی خود بد نیستند، بلکه بدی اون ها، این هست که بدون تدبیر باشه و « من » رو به دنبال خودش بکشه بدون اینکه خودم براش تصمیم عقلانی بگیرم. شاید روال محکمی که الان میخوام به کار ببندم در آینده به کار نگیرم، بلکه فقط برای این هست که چون تا الان تا حدودی افسارگسیختگی داشتم، باید فعلا محکم برخورد کنم تا کمی تعادل برقرار بشه.

جالب اینجاست که وقتی به رفتار اطرافیان و مردم توجه میکنم هم با شدت بیشتر یا کمتر مشکلاتی که گفتم وجود داره، و میشه گفت هرچقدر در افراد کمتر ویژگی های حواس پرتی و سستی اراده به چشم میخوره، شخصیت محکم و باثبات تری دارند.


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت چهارم - میل به دستیابی ( اسارت )

إیّاکُم وَ فُضولَ النَظَرِ فَإنّهُ یَبذُرُ الهَوی وَ یُولِدُ الغَفلَة. از نگاه های زیادی و بی فائده بپرهیزید، زیرا که تخم هوس را (در دل) می پاشد و موجب غفلت می شود . پیامبر اسلام (ص)



هرچقدر بیشتر در مورد میل بی نهایت و اهداف کوچک خودم توجه میکنم بیشتر می فهمم که تا چه اندازه اسیر شده ام و چه میزان انرژی بیهوده صرف میکنم.

وقتی به خودم توجه میکنم ، اقدامات اضافی و بیهوده اعم از افکار، نگاه ها، حرکات، صحبت ها، واکنش ها و ... را به وفور در خودم می بینم.

چند مثال میزنم :

وقتی برای خواندن نماز به مسجد رفته بودم و قبل از نماز کتابی را مطالعه میکردم:

- گاهی با حرکت کسی به سمت او برمیگشتم و او را نگاه میکردم

- گاهی توجهم به صحبت های دیگران جلب میشد

- گاهی بین مطالعه کتاب درگیر افکاری غیرمرتبط می شدم. مثلا با خواندن یک کلمه به فکر کردن در مورد بعضی مسایل مربوط به آن کلمه مشغول می شدم.

- گاهی ذهنم به سمت کار یا مسائلی که زمان آن نبود کشیده میشد.


این موارد گاهی کوچک و گاهی عمیق اتفاق میفتاد. اما چون حالت محاسبه به خودم گرفتم، روی این موارد حساس بودم.


در حدیثی هم که بالا نوشتم، بحث در مورد نگاه حرام نیست، بلکه منظور اصلی نگاه های بیهوده هست، که انگار یک عامل اصلی در حواس پرتی و به وجود آمدن غفلت و غافل شدن از اهداف اصلی هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا