صندلی


بیا همینجا بنشین!
روی همان صندلی همیشگی...
آری ، من هم در همین خاطرات ول می گردم!
مهم نیست کدام رد پا را دنبال کردم که به تو رسیدم!
آخرِ همه ی راه ها، برایم به همین صندلی ختم می شود!
به هرچه که فکر میکنم، بازهم آخرش اینجا خودم را پیدا میکنم!
همین صندلی! و همین «تو» ! و همین سکوتِ دردناکِ زجر آور...

ملالی نیست! بگذار سکوت چنگالش را بر در و دیوار ذهنم بکشد!
همین موسیقی دلهره آور، حرف هایت را برایم بازگو میکند!
دیگر به شنیدن صدایت عادت ندارم...
بگذار سکوت برایم دروغ بگوید!