مدت زیادی است که دیگر اینجا نمی نویسم ...
اما گاهی دنبال میکنم برخی از وبلاگ های دیگر را که هنوز در میان غوغای رسانه های اجتماعی در این گوشه جایی برای نوشتن و درد دل کنار گذاشته اند
10 سالی که گاه گاه به این حوالی سر میزنم و برخی ها را نیز چندین سال است که میخوانم
شاید حرف ها را خوب به یاد نیاوم اما آدم ها را خوب یادم هست ...
خلاصه بگویم چقدر در این مدت عوض شده ایم ...
چقدر تغییر کرده ایم ...
به آهستگی تبدیل شده ایم به کسانی که شاید ده سال پیش خودمان از این آدم ها بدمان می آمد
یا برخی دیگر تبدیل شده اند به کسانی که خیلی دوست داشتند آنطوری بشوند ... اما شاید الان راضی نیستند ...
و اما تغییر یک رازی دارد و آن تدریج است ...
و زمان مانند یک سیاهچاله ای است که خیلی چیزها را می بلعد...
ما توی سیاهچالهایم
این را فیزیک جدید به آن رسیده است
جدی میگویم
ای کاش به اندازهٔ کافی فیزیک بلد میبودم که دقیق با اعداد و ارقام توضیحش دهم ...
چند وقت پیش جلساتی جالب تحت عنوان «فیزیک بنوشیم» در دانشگاهمان برگزار میشد
استادش دانشجوی دکتری فیزیک آقای امینی بود که طی یکی از این جلسات که دربارهٔ سیاهچاله توضیح میداد و در مورد سیاهچالهها و اطلاعاتی که از هابل و جیمزوب گرفته شده را مطرح میکرد گفت دانشمندان به این فرضیه رسیدهاند که ما خودمان توی سیاهچاله هستیم!
یعنی شعاعی که از کهکشان میبینیم به نظر میرسد با شعاع یک سیاهچاله یکی باشد :))
تغییر هم اگر قرار نبود بکنیم که پس چرا انسان شدیم؟
انسان میتواند بهتر شود؛ میتواند بدتر شود
ما بد شدهایم
البته احتمالا بد بودهایم فقط الان رو آمدهایم
یتغربلا غربلتة! غربال میشویم غربالشدنی