گاهی در انتهای کلاس های عملی دور هم می نشینیم و صحبت میکنیم با بچه ها...

می خواهم کمی آن ها را به فکر بیندازم !

خودشان هم البته در این سن و سال 15-16 سالگی پر از فکر و سوال هستند...

 

سوالات بی جواب ... سوالات سرکوب شده ... سوالات فراموش شده اما مهم ...

 

مهم به اندازه ای که خواب آلودهای کلاس را بیدار کند... به اندازه ای که اکثرشان سر ها را پایین بیندازند و به درون خودشان رجوع کنند ...

 

مهم به قدری که صدای بعضی ها که تا به حال خاموش بوده اند را بیشتر بشنوی ...

 

مهم به اندازه ی « من »

به اندازه ی « خود » « خویش »

به اندازه ی من کیستم ؟ اینجا کجاست ؟

 

فکر میکنم ایجاد سوال کردن خیلی برای این نسل مهم تر از پاسخ دادن به سوالات است ...

سوال درست ایجاد کنیم و سوالات را پررنگ کنیم!

 

آنقدری که بدانند دانستن مهم است و پرسیدن مهم است خودشان می روند دنبال جواب ...