من و ماه

رو به یار

۱۶ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

یادداشت هشتم - ترکیبی از خوب و بد

بسم الله



چهار روز نشستم و نرم افزاری رو که شش ماه پیش ایده ی طراحیش رو نوشته بودم و نیمه کاره بود تکمیل کردم

در نوع خودش عالی بود ...

فردا هم نرم افزار مشابهی که ساختارش شبیه به اینه تکمیل می کنم


چند روز از تصمیمی که برای تغییر گرفتم میگذره.

در مورد اخبار موفق بودم که از حالت بحران خارجش کنم اما هنوز گاهی از دستم در میره.

با گذشت زمان انگار بعضی عادات به روال سابق بر میگردن که باید راجع بهش بیشتر دقت کنم

در طول روزها سعی میکنم مدام به خودم یادآوری کنم که این موارد رو جایگزین کنم:


انفعال > اثر گذاری

نگرانی > اطمینان خاطر

اخم > لبخند

عجله > صبر

فکر کردن به فعالیت بعدی > تمرکز روی کار فعلی

حرکات سریع > آرامش

 و ...


باید یک بار دیگه کل یادداشت ها رو بخونم و بعد در مورد اثری که در روابط اجتماعی هم پیدا شده بنویسم

کمی هم انگار از لحاظ جسمی تغییر پیدا کردم، به طوری که قبلا خیلی لاغر شده بودم اما این چند روزه تا حدودی بهتر شدم.


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

روح 6

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
علیرضا

9 نکته جالب از منش پیامبر اسلام - بخش سوم

7- عدم تمایز و برتری ظاهری


ببینید سیرت چیست و چه می‌کند؟! اصحابش نقل کرده‌اند که در دوره رسالت، در سفری خدمتشان بودیم. در منزلی پایین آمده بودیم و قرار بود که در آنجا غذایی تهیه شود. گوسفندی آماده شده بود تا جماعت آن را ذبح کنند و از گوشت آن مثلًا آبگوشتی بسازند و تغذیه کنند. یکی از اصحاب به دیگران می‌گوید سر بریدن گوسفند با من، دیگری می‌گوید پوست کندن آن با من، سومی مثلًا می‌گوید پخت آن با من و ... پیغمبر اکرم می‌فرماید جمع کردن هیزم از صحرا با من. اصحاب عرض کردند: یا رسول اللَّه! ما خودمان افتخار این خدمت را داریم، شما سرجای خودتان بنشینید، ما خودمان همه کارها را انجام می‌دهیم. فرمود: بله، می‌دانم، من نگفتم که شما انجام نمی‌دهید ولی مطلب چیز دیگری است. بعد جمله‌ای گفت، فرمود:

انَّ اللَّهَ یکرَهُ مِنْ عَبْدِهِ انْ یراهُ مُتَمَیزاً بَینَ اصْحابِهِ‌

خدا دوست نمی‌دارد که بنده‌ای را در میان بندگان دیگر ببیند که برای خود امتیاز قائل شده است.

من اگر اینجا بنشینم و فقط شما بروید کار کنید، پس برای خودم نسبت به شما امتیاز قائل شده‌ام. خدا دوست ندارد که بنده‌ای خودش را به چنین وضعی در بیاورد «2» ببینید چقدر عمیق است!




۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

9 نکته جالب از رفتار پیامبر اسلام - بخش دوم


4- گذشت از حق خود، و عدم گذشت از شرع


عده‌ای از قبیله ثقیف آمدند خدمت رسول اکرم: یا رسول اللَّه! ما می‌خواهیم مسلمان بشویم ولی سه تا شرط داریم، این شرطها را بپذیر. یکی اینکه اجازه بده یک سال دیگر ما این بتها را پرستش کنیم (مثل آنهایی که می‌گویند بگذار ما یک شکم سیری بخوریم)، بگذار یک سال دیگر ما خوب اینها را پرستش کنیم که دیگر شکمی از عزا درآورده باشیم. دوم اینکه این نماز خیلی بر ما سخت و ناگوار است.

(عرب آن تکبرش اجازه نمی‌داد رکوع و سجود کند، چون تمام نماز خضوع و خشوع است و از این جهت بر طبیعت اینها گران بود). سوم اینکه بت بزرگمان را به ما نگو به دست خودتان بشکنید. فرمود: از این سه پیشنهادی که می‌کنید، پیشنهاد آخرتان که فلان بت را به دست خودتان نشکنید مانعی ندارد، من یک نفر دیگر را می‌فرستم اما آنهای دیگر، چنین چیزی محال است. یعنی پیغمبر هرگز چنین فکر نکرد که یک قبیله آمده مسلمان بشود، او که چهل سال بت را پرستیده، بگذار یک سال دیگر هم پرستش کند، بعد از یک سال بیاید مسلمان بشود. زیرا این یعنی صحه گذاشتن روی بت پرستی. نه فقط یک سال بلکه اگر می‌گفتند یا رسول اللَّه! ما با تو قرارداد می‌بندیم که یک شبانه روز بت بپرستیم و بعد از آن مسلمان بشویم- که این‌ یک شبانه روز را پیغمبر طبق قرارداد پذیرفته باشد- محال بود بپذیرد. اگر می‌گفتند یا رسول اللَّه! اجازه بده که ما یک شبانه روز نماز نخوانیم بعد مسلمان بشویم و نماز بخوانیم- که آن یک شبانه روز نماز نخواندن طبق قرارداد و امضای پیغمبر باشد- محال بود پیغمبر اجازه بدهد. از هر وسیله‌ای استفاده نمی‌کرد.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

9 نکته جالب از رفتار حضرت محمد (ص) - بخش اول

1- حکایتی از مدارای خاص پیامبر با دشمنان :

حتی ببینید راجع به خصوص کفار قریش، قرآن چه‌ دستور می‌دهد؟ اینها الَدُّ الخِصام پیغمبر و کسانی بودند که نه تنها مشرک و بت پرست و دشمن بودند بلکه حدود بیست سال با پیغمبر جنگیده بودند و از هیچ کاری که از آنها ساخته باشد کوتاهی نکرده بودند. عموی پیغمبر را همینها کشتند، عزیزان پیغمبر را اینها کشتند، در دوره مکه چقدر پیغمبر و اصحاب و عزیزان او را زجر دادند! دندان پیغمبر را همینها شکستند، پیشانی پیغمبر را همینها شکستند، و دیگر کاری نبود که نکنند. ولی آن اواخر، دوره فتح مکه می‌رسد. سوره مائده آخرین سوره‌ای است که بر پیغمبر نازل شده. بقایایی از دشمن باقی مانده ولی دیگر قدرت دست مسلمین است. در این سوره می‌فرماید:

«یا ایهَا الَّذینَ امَنوا ... وَ لا یجْرِمَنَّکمْ شَنَئانُ قَوْمٍ عَلی‌ ألّا تَعْدِلُوا اعْدِلوا هُوَ اقْرَبُ لِلتَّقْوی‌.» .

خلاصه مضمون این است: ای اهل ایمان! ما می‌دانیم دلهای شما از اینها پر از عقده و ناراحتی است، شما از اینها خیلی ناراحتی و رنج دیدید، ولی مبادا آن ناراحتیها سبب بشود که حتی درباره این دشمنها از حد عدالت خارج بشوید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

کتاب سیره نبوی

زمان اندکی است که درباره ی پیامبر اسلام و نبوت او تحقیق میکنم.

مدتی پیش خواندن کتاب سیری در سیره ی نبوی را شروع کردم، کتابی بسیار عالی و روان که از یک سلسله سخنرانی های شهید مرتضی مطهری تهیه شده. یکی دو روز پیش خواندن این کتاب تموم شد.

و من سعی میکنم در چند پست نکات جالبی که ازین کتاب خوندم رو اینجا بنویسم.

چون کتاب روان هست و پر از نکته های جالب و ناگفته از زندگی و منش پیامبر هست، بد نیست اگر فرصتی دست داد کتاب رو بخونید.

این هم نسخه ی آنلاین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت هفتم- نتایج و آثار خوب و کم ...

باید ابتدا یادداشت کنم که بارها و بارها شروع به تغییرات در خودم کردم، موارد متعدد و اهداف خودم رو یادداشت میکردم، مدت زمانی رو کم یا زیاد اون ها رو انجام میدادم و بعد از چند وقت بی خیال میشدم.

آثار تغییرات دفعات قبل هم بعضی کوتاه مدت بود و بعضی بلند مدت بودند


اما اینبار منشا شکل گیری تغییر متفاوت بود و ارتباطات جالبی هم بین اخلاقیات و حالات خودم پیدا کردم که به من کمک کرد که با توجه به راهنمایی ها و مسائل مختلفی که شنیده بودم نوع خاصی از تغییر رو پیش بگیرم و اون رو اینجا قدم به قدم یادداشت کنم.


باید بگم نتایج روالی که در پیش گرفتم بسیار خوب بود اما میشه گفت هنوز جای زیادی برای کار دارم، چون هرچقدر بیشتر به رفتارها دقت میکنم، بیشتر جای کار می بینم


سعی میکنم در چند شاخه ، این موارد رو بررسی کنم:

در یادداشت سوم 19 آذر ، لیستی از کارهای نیمه کاره رو نوشتم. در این مدت کوتاه موفق شدم یکی از وبسایت ها رو که دو ماه بود کارشو عقب انداخته بودم انجام بدم.

ربات تلگرام و نرم افزاری رو هم که حوصله تکمیلش رو نداشتم کامل کنم، حالا سه تا مشتری که مایه ی استرس شده بودن و منتظر نتیجه از جانب من بودن، کارشون تحویلشون شده و منتظر جوابشون هستم برای مرحله بعدی

به پایان یک کتابی که داشتم میخوندم هم نزدیک شدم


فاکتور مهم:

وقتی میخواستم کار سایت رو انجام بدم باز بی حوصله بودم دلیلش هم این بود که نمیدونستم باید از کجا شروع کنم! پس روی کاغذ کار رو تکه تکه کردم و به بخش های کوچکتر تقسیم کردم تا ذهنم از حالت حیرانی خارج بشه ، و در عرض چند ساعت انجام شد!


در مورد ویژگی های ظاهری اعم از تنفس، راه رفتن و غذا خوردن و تایپ سریع ! این مورد به کرات از اختیارم خارج میشه اما به محض یادآوری بهش مسلط میشم. تعداد یادآوری ها فعلا زیاد هست که نشان دهنده ی اهمیت موضوع برای منه، باید یادآوری بیشتری داشته باشم

نکته مهم:

همین که گره ابرو ( نشانه ی تمرکز بی جا، سخت گیری و کامل گرایی) باز میشه و تنفس و حرکات آرام میشن:

کلا زندگی آسان میشه ، عیوب دیگران نادیده گرفته میشن، نگاه به اطراف با دید بالاتری صورت میگیره، اهداف بزرگتر بیشتر خودشون رو نشون میدن، نعمت ها و نشانه های خداوند راحت تر دیده میشن، در انجام وظایف فردی هم بهتر پیش رفتم.

با جلوگیری از صرف انرژی غیرضروری، تمرکزم در کارهایی که باید با دقت انجام بشه، افزایش پیدا کرده!


بحث بعدی هم راحت بودن در تعامل با افراد دیگه و خانواده بود، از استرس و اضطرابم کم شد. صبح ها هم راحت تر از خواب بیدار میشم.


به نظر میرسه این تغییرات خوب باشه اما واقعا در مقایسه با مشکلاتی که دارم هیچی نیست، باید ادامه داد که تداوم این مسائل، اثر اصلی رو مشخص میکنه، اگر یک هفته اثر داشته باشه، مطمئنا یک سال تداوم آثار خیلی بیشتری داره.

نکته مهم اینه که باید با هدف گذاری به جلو پیش برم چون بدون هدف امکان رسیدن به نقطه بی تفاوتی و بازگشت به روال سابق وجود داره.


باز هم این پست رو کامل میکنم چون نتایج دیگه ای هم بوده!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت ششم - مشغول باش، اما ...

گفتم که یکی از مشکلاتم این هست که اهداف کوچک ،بی ارزش و گاهی غیر ارادی باعث میشن که اهداف بزرگتر و اولویت های عقلی تحت تاثیر قرار بگیرن و نادیده گرفتن بشن.

19 آذر یک سری راه حل ها برای رفع این موضوع نوشتم.
در حین عمل به راه حل ها متوجه شدم که وقتی خودم رو از افکار و امور بی فایده نگه میدارم، ناخودآگاه مجددا رشته ی افکار از دستم خارج میشه. مثلا وقتی که توی تاکسی یا اتوبوس هستیم یا در یک مهمانی هستیم، ناخودآگاه ذهن خودش رو به چیزی مشغول میکنه! اونوقت تو نمیتونی اون رو کامل در اختیار بگیری. یا وقتی بیکار پشت سیستم هستی میاد و تو رو مشغول کسب اطلاعات بیخود میکنه !

اونوقت یاد حدیثی از حضرت علی علیه السلام افتادم :
النَّفْسُ انْ لَمْ تَشْغَلْهُ شَغَلَک ( اگر نفس خود را به کاری مشغول نکنی ، او تو را مشغول می کند.)



پس باید راه های جایگزینی در نظر گرفت، باید مشغول کارها و افکار مفید مختلفی شد که اجازه ی خارج شدن از ریل رو به خودم ندم !
چند تا ازین کارها این هاست که بعضی از اون ها عملی هست، و برخی فکری :
1- خلوت کردن و به کاری مشغول نشدن و محاسبه شرایط موجود اخلاقی و دقت به رفتارها ( نه خیلی زیاد !)
2- ذکر گفتن
3- توجه و تفکر درباره مباحث معنوی که به تازگی اون ها رو شنیدم یا خوندم.
4- مطالعه کتاب
5- انجام کارهای نیمه کاره ای که دارم ( شاید تا چند ماه دیگه کار برای انجام داشته باشم )
6- فکر کردن به کارهایی که برای انجام دارم، برای انجام بهتر اون ها
7- اگر ایده ای به ذهنم رسید نیاز به اجرای سریع اون ندارم، بلکه بهتره ایده ها رو در یک جایی یادداشت کنم
8- گوش دادن سخنرانی ها
9- دیدن مستند های مفید علمی برای افزایش آگاهی ( البته به صورت هدفمند و با انتخاب قبلی)
10- ورزش کردن ( بسیار مورد نیاز )

اینطوری یک زندگی معمولی به یک زندگی مفید و اثرگذار تبدیل میشه و به قولی عمقش بیشتر میشه !


در پست بعدی هم ان شالله میخوام به نتایج خوبی که گرفتم بپردازم و بعد هم یک خلاصه ی دسته بندی شده و نتیجه گیری تا جایی که هستم

پ ن: چون این سری از یادداشت ها رو شاید چند مدت آینده (یکی دو ماه) از وبلاگ بردارم ، اگر شما هم نشانه هایی از مشکلات مشترک دیدید، روالی رو که بنده گفتم یا روالی که خودتون خواستید رو امتحان کنید و نتیجه رو بگید
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت پنجم - مو یا موش ! مسئله این است ...

حدود 9 آذر بود که توی این وبلاگ نوشتم که میخوام عادت بی فایده ی پیگیری اخبار رو کنار بگذارم، چون فکر میکردم این کار باعث میشه آرامش و تمرکز بیشتری پیدا کنم.

مثال من مثل کسیه که به خیال خودش مویی در ماستش دیده و میخواد اون رو بیرون بکشه، غافل از اینکه این مو به موشی وصله که ته ماست افتاده! و وقتی می خوای مو رو بیرون بکشی و مثل همیشه از ماستت لذت ببری، تمام تصوراتت به هم میریزه !


اصولا وقتی مو به موش تبدیل میشه، این نیاز پیدا میشه که کمی کلی تر به قضایا نگه کنیم و جزئیات رو نادیده بگیریم و بفهمیم که مزه ی این ماست رو نمیشه با توجیهات و تلقینات خوب و مطبوع کرد !


وقتی که از خواندن اخبار گلایه داشتم فکر میکردم مشکل همینه و بس، غافل از اینکه این مسئله علت نیست، بلکه معلول رفتارهایی هست که در گذر زمان در من ریشه زده ...
رفتار ها، حواس پرتی ها و عاداتی که روی مسائل مختلف زندگیم اثر گذاشته ... البته شاید الان یک وضعیت بحرانی نباشه و به ظاهر همه چیز عادی پیش میره، اما از اونجایی که فرصت زیادی برای اشتباه و بازنگری و ترمیم خودم ندارم باید این رو یک بحران تلقی کنم.

دغدغه و سعی من در جهت مسائل مختلف، همیشگی بوده ...
اما به لطف خدا چند مشکل اساسی رو پیدا کردم که باقی مسائل ریشه گرفته ازین هاست و خود این ها هم بسیار زیاد به هم ربط دارند:

1- پراکندگی سعی و تلاش و عدم یکپارچگی
2- کامل گرایی
3- عدم تمرکز زیاد در مسائل مهم
4- تمرکز در مسائل جزئی و بی ارزش
5- میل به دستیابیِ سریع ، آسان ، کامل
6- هدر رفت انرژی در موارد غیرضروری

نوع این موارد طوری بوده که در جزئی ترین ارکان زندگی من رسوخ کرده، شاید به تازگی تمایل به خوردن چیزها هم در من پیدا شده ! یعنی می خواهم به صورت میان وعده چیزی بخورم، تخمه، میوه، شربت و ... . به طوری که گاهی اصلا از سر گرسنگی هم نیست، بلکه به طور کاذب احساس تمایل به خوردن پیدا میکنم. ( البته پرخور نیستم و این هم زیاد نیست ! اما این در ادامه ی مسیری هست که برای تغییرات اساسی به اون رسیدم )
اما حالا فکر میکنم باید جلوی این گرفته بشه و بر این میل ها مسلط بشم، میل به خوردن، میل به فهمیدن، میل به اثبات و باقی امیالی که قبلا ازشون گفتم و نگفتم

احساسم این هست بعضی از این ویژگی ها و گاهی میل ها، به خودی خود بد نیستند، بلکه بدی اون ها، این هست که بدون تدبیر باشه و « من » رو به دنبال خودش بکشه بدون اینکه خودم براش تصمیم عقلانی بگیرم. شاید روال محکمی که الان میخوام به کار ببندم در آینده به کار نگیرم، بلکه فقط برای این هست که چون تا الان تا حدودی افسارگسیختگی داشتم، باید فعلا محکم برخورد کنم تا کمی تعادل برقرار بشه.

جالب اینجاست که وقتی به رفتار اطرافیان و مردم توجه میکنم هم با شدت بیشتر یا کمتر مشکلاتی که گفتم وجود داره، و میشه گفت هرچقدر در افراد کمتر ویژگی های حواس پرتی و سستی اراده به چشم میخوره، شخصیت محکم و باثبات تری دارند.


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت چهارم - میل به دستیابی ( اسارت )

إیّاکُم وَ فُضولَ النَظَرِ فَإنّهُ یَبذُرُ الهَوی وَ یُولِدُ الغَفلَة. از نگاه های زیادی و بی فائده بپرهیزید، زیرا که تخم هوس را (در دل) می پاشد و موجب غفلت می شود . پیامبر اسلام (ص)



هرچقدر بیشتر در مورد میل بی نهایت و اهداف کوچک خودم توجه میکنم بیشتر می فهمم که تا چه اندازه اسیر شده ام و چه میزان انرژی بیهوده صرف میکنم.

وقتی به خودم توجه میکنم ، اقدامات اضافی و بیهوده اعم از افکار، نگاه ها، حرکات، صحبت ها، واکنش ها و ... را به وفور در خودم می بینم.

چند مثال میزنم :

وقتی برای خواندن نماز به مسجد رفته بودم و قبل از نماز کتابی را مطالعه میکردم:

- گاهی با حرکت کسی به سمت او برمیگشتم و او را نگاه میکردم

- گاهی توجهم به صحبت های دیگران جلب میشد

- گاهی بین مطالعه کتاب درگیر افکاری غیرمرتبط می شدم. مثلا با خواندن یک کلمه به فکر کردن در مورد بعضی مسایل مربوط به آن کلمه مشغول می شدم.

- گاهی ذهنم به سمت کار یا مسائلی که زمان آن نبود کشیده میشد.


این موارد گاهی کوچک و گاهی عمیق اتفاق میفتاد. اما چون حالت محاسبه به خودم گرفتم، روی این موارد حساس بودم.


در حدیثی هم که بالا نوشتم، بحث در مورد نگاه حرام نیست، بلکه منظور اصلی نگاه های بیهوده هست، که انگار یک عامل اصلی در حواس پرتی و به وجود آمدن غفلت و غافل شدن از اهداف اصلی هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا