در منش پیامبر اسلام همانطور که قبل تر نوشتم بعضی نکات وجود دارد که برای معاندین و موافقین جای تفکر است. آن جایی که حاضر نیستند برای ترویج شهادت و بالا بردن مقام شهیدی که عمر خود را در رکاب پیامبر بوده و جان خود را در راه اسلام فدا کرده است به هر وسیله ای دست بزنند:

بلکه فقط حقیقت را مطرح می نمایند. دو نمونه دیگر از این روایت ها را می خوانیم:



1- در جنگ احد یکی از اصحاب شهید شد در حالیکه از گرسنگی سنگی به شکمش بسته بود. مادرش بر سر بالین او آمد و خاک از صورت او پاک کرد و گفت: بهشت بر تو گوارا باد. پیامبر سخن او را شنید و به مادر شهید فرمود آیا بر تو وحی شده که می دانی بهشت بر او گوارا خواهد بود شاید او سخنان بی فائده می گفته است.


2- سعدبن معاذ هم که از انصار و مجاهدین بدر و احد بود و مرگش هم به دلیل جراحت در جنگ خندق بود داستان مشابهی دارد:

پیامبر خود در تشییع او شرکت کرد و بر او نماز گذارد و حتی لحد او را چید. پس از آنکه از خاکسپاری فارغ شد، در آن لحظه مادر داغدیده‏ ى سعد از گوشه‏ اى فریاد برداشت: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد، ولى پیامبر فرمودند: اى مادر سعدا مطلبى را بر پروردگارت در مورد فرزندت این گونه قاطع و یقینى نسبت مده؛ زیرا فشار سختى به سعد وارد شد!!

چون پیامبر و مردم از دفن سعد برگشتند، گفتند: اى پیامبر خدا! کارى را از شما در مورد سعد دیدیم که بر کسى ندیدیم، با پاى برهنه و بدون عبا تشییع جنازه آمدید. فرمودند: در این حالت به فرشتگانى که به تشییع آمده بودند اقتدا کردم. گفتند: گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ جنازه را بر دوش گرفتید.

فرمود: در تشییع جنازه دستم در دست جبرئیل بود، آنچه او انجام داد من انجام دادم. گفتند: شما براى غسلش اجازه دادى و بر او نماز گزاردى و لحدش را چیدى آن گاه گفتى: فشارى سخت بر او وارد شد! فرمود: آرى، زیرا با خانواده‏اش بداخلاق بود!