من و ماه

رو به یار

یادداشت هفتم- نتایج و آثار خوب و کم ...

باید ابتدا یادداشت کنم که بارها و بارها شروع به تغییرات در خودم کردم، موارد متعدد و اهداف خودم رو یادداشت میکردم، مدت زمانی رو کم یا زیاد اون ها رو انجام میدادم و بعد از چند وقت بی خیال میشدم.

آثار تغییرات دفعات قبل هم بعضی کوتاه مدت بود و بعضی بلند مدت بودند


اما اینبار منشا شکل گیری تغییر متفاوت بود و ارتباطات جالبی هم بین اخلاقیات و حالات خودم پیدا کردم که به من کمک کرد که با توجه به راهنمایی ها و مسائل مختلفی که شنیده بودم نوع خاصی از تغییر رو پیش بگیرم و اون رو اینجا قدم به قدم یادداشت کنم.


باید بگم نتایج روالی که در پیش گرفتم بسیار خوب بود اما میشه گفت هنوز جای زیادی برای کار دارم، چون هرچقدر بیشتر به رفتارها دقت میکنم، بیشتر جای کار می بینم


سعی میکنم در چند شاخه ، این موارد رو بررسی کنم:

در یادداشت سوم 19 آذر ، لیستی از کارهای نیمه کاره رو نوشتم. در این مدت کوتاه موفق شدم یکی از وبسایت ها رو که دو ماه بود کارشو عقب انداخته بودم انجام بدم.

ربات تلگرام و نرم افزاری رو هم که حوصله تکمیلش رو نداشتم کامل کنم، حالا سه تا مشتری که مایه ی استرس شده بودن و منتظر نتیجه از جانب من بودن، کارشون تحویلشون شده و منتظر جوابشون هستم برای مرحله بعدی

به پایان یک کتابی که داشتم میخوندم هم نزدیک شدم


فاکتور مهم:

وقتی میخواستم کار سایت رو انجام بدم باز بی حوصله بودم دلیلش هم این بود که نمیدونستم باید از کجا شروع کنم! پس روی کاغذ کار رو تکه تکه کردم و به بخش های کوچکتر تقسیم کردم تا ذهنم از حالت حیرانی خارج بشه ، و در عرض چند ساعت انجام شد!


در مورد ویژگی های ظاهری اعم از تنفس، راه رفتن و غذا خوردن و تایپ سریع ! این مورد به کرات از اختیارم خارج میشه اما به محض یادآوری بهش مسلط میشم. تعداد یادآوری ها فعلا زیاد هست که نشان دهنده ی اهمیت موضوع برای منه، باید یادآوری بیشتری داشته باشم

نکته مهم:

همین که گره ابرو ( نشانه ی تمرکز بی جا، سخت گیری و کامل گرایی) باز میشه و تنفس و حرکات آرام میشن:

کلا زندگی آسان میشه ، عیوب دیگران نادیده گرفته میشن، نگاه به اطراف با دید بالاتری صورت میگیره، اهداف بزرگتر بیشتر خودشون رو نشون میدن، نعمت ها و نشانه های خداوند راحت تر دیده میشن، در انجام وظایف فردی هم بهتر پیش رفتم.

با جلوگیری از صرف انرژی غیرضروری، تمرکزم در کارهایی که باید با دقت انجام بشه، افزایش پیدا کرده!


بحث بعدی هم راحت بودن در تعامل با افراد دیگه و خانواده بود، از استرس و اضطرابم کم شد. صبح ها هم راحت تر از خواب بیدار میشم.


به نظر میرسه این تغییرات خوب باشه اما واقعا در مقایسه با مشکلاتی که دارم هیچی نیست، باید ادامه داد که تداوم این مسائل، اثر اصلی رو مشخص میکنه، اگر یک هفته اثر داشته باشه، مطمئنا یک سال تداوم آثار خیلی بیشتری داره.

نکته مهم اینه که باید با هدف گذاری به جلو پیش برم چون بدون هدف امکان رسیدن به نقطه بی تفاوتی و بازگشت به روال سابق وجود داره.


باز هم این پست رو کامل میکنم چون نتایج دیگه ای هم بوده!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت ششم - مشغول باش، اما ...

گفتم که یکی از مشکلاتم این هست که اهداف کوچک ،بی ارزش و گاهی غیر ارادی باعث میشن که اهداف بزرگتر و اولویت های عقلی تحت تاثیر قرار بگیرن و نادیده گرفتن بشن.

19 آذر یک سری راه حل ها برای رفع این موضوع نوشتم.
در حین عمل به راه حل ها متوجه شدم که وقتی خودم رو از افکار و امور بی فایده نگه میدارم، ناخودآگاه مجددا رشته ی افکار از دستم خارج میشه. مثلا وقتی که توی تاکسی یا اتوبوس هستیم یا در یک مهمانی هستیم، ناخودآگاه ذهن خودش رو به چیزی مشغول میکنه! اونوقت تو نمیتونی اون رو کامل در اختیار بگیری. یا وقتی بیکار پشت سیستم هستی میاد و تو رو مشغول کسب اطلاعات بیخود میکنه !

اونوقت یاد حدیثی از حضرت علی علیه السلام افتادم :
النَّفْسُ انْ لَمْ تَشْغَلْهُ شَغَلَک ( اگر نفس خود را به کاری مشغول نکنی ، او تو را مشغول می کند.)



پس باید راه های جایگزینی در نظر گرفت، باید مشغول کارها و افکار مفید مختلفی شد که اجازه ی خارج شدن از ریل رو به خودم ندم !
چند تا ازین کارها این هاست که بعضی از اون ها عملی هست، و برخی فکری :
1- خلوت کردن و به کاری مشغول نشدن و محاسبه شرایط موجود اخلاقی و دقت به رفتارها ( نه خیلی زیاد !)
2- ذکر گفتن
3- توجه و تفکر درباره مباحث معنوی که به تازگی اون ها رو شنیدم یا خوندم.
4- مطالعه کتاب
5- انجام کارهای نیمه کاره ای که دارم ( شاید تا چند ماه دیگه کار برای انجام داشته باشم )
6- فکر کردن به کارهایی که برای انجام دارم، برای انجام بهتر اون ها
7- اگر ایده ای به ذهنم رسید نیاز به اجرای سریع اون ندارم، بلکه بهتره ایده ها رو در یک جایی یادداشت کنم
8- گوش دادن سخنرانی ها
9- دیدن مستند های مفید علمی برای افزایش آگاهی ( البته به صورت هدفمند و با انتخاب قبلی)
10- ورزش کردن ( بسیار مورد نیاز )

اینطوری یک زندگی معمولی به یک زندگی مفید و اثرگذار تبدیل میشه و به قولی عمقش بیشتر میشه !


در پست بعدی هم ان شالله میخوام به نتایج خوبی که گرفتم بپردازم و بعد هم یک خلاصه ی دسته بندی شده و نتیجه گیری تا جایی که هستم

پ ن: چون این سری از یادداشت ها رو شاید چند مدت آینده (یکی دو ماه) از وبلاگ بردارم ، اگر شما هم نشانه هایی از مشکلات مشترک دیدید، روالی رو که بنده گفتم یا روالی که خودتون خواستید رو امتحان کنید و نتیجه رو بگید
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت پنجم - مو یا موش ! مسئله این است ...

حدود 9 آذر بود که توی این وبلاگ نوشتم که میخوام عادت بی فایده ی پیگیری اخبار رو کنار بگذارم، چون فکر میکردم این کار باعث میشه آرامش و تمرکز بیشتری پیدا کنم.

مثال من مثل کسیه که به خیال خودش مویی در ماستش دیده و میخواد اون رو بیرون بکشه، غافل از اینکه این مو به موشی وصله که ته ماست افتاده! و وقتی می خوای مو رو بیرون بکشی و مثل همیشه از ماستت لذت ببری، تمام تصوراتت به هم میریزه !


اصولا وقتی مو به موش تبدیل میشه، این نیاز پیدا میشه که کمی کلی تر به قضایا نگه کنیم و جزئیات رو نادیده بگیریم و بفهمیم که مزه ی این ماست رو نمیشه با توجیهات و تلقینات خوب و مطبوع کرد !


وقتی که از خواندن اخبار گلایه داشتم فکر میکردم مشکل همینه و بس، غافل از اینکه این مسئله علت نیست، بلکه معلول رفتارهایی هست که در گذر زمان در من ریشه زده ...
رفتار ها، حواس پرتی ها و عاداتی که روی مسائل مختلف زندگیم اثر گذاشته ... البته شاید الان یک وضعیت بحرانی نباشه و به ظاهر همه چیز عادی پیش میره، اما از اونجایی که فرصت زیادی برای اشتباه و بازنگری و ترمیم خودم ندارم باید این رو یک بحران تلقی کنم.

دغدغه و سعی من در جهت مسائل مختلف، همیشگی بوده ...
اما به لطف خدا چند مشکل اساسی رو پیدا کردم که باقی مسائل ریشه گرفته ازین هاست و خود این ها هم بسیار زیاد به هم ربط دارند:

1- پراکندگی سعی و تلاش و عدم یکپارچگی
2- کامل گرایی
3- عدم تمرکز زیاد در مسائل مهم
4- تمرکز در مسائل جزئی و بی ارزش
5- میل به دستیابیِ سریع ، آسان ، کامل
6- هدر رفت انرژی در موارد غیرضروری

نوع این موارد طوری بوده که در جزئی ترین ارکان زندگی من رسوخ کرده، شاید به تازگی تمایل به خوردن چیزها هم در من پیدا شده ! یعنی می خواهم به صورت میان وعده چیزی بخورم، تخمه، میوه، شربت و ... . به طوری که گاهی اصلا از سر گرسنگی هم نیست، بلکه به طور کاذب احساس تمایل به خوردن پیدا میکنم. ( البته پرخور نیستم و این هم زیاد نیست ! اما این در ادامه ی مسیری هست که برای تغییرات اساسی به اون رسیدم )
اما حالا فکر میکنم باید جلوی این گرفته بشه و بر این میل ها مسلط بشم، میل به خوردن، میل به فهمیدن، میل به اثبات و باقی امیالی که قبلا ازشون گفتم و نگفتم

احساسم این هست بعضی از این ویژگی ها و گاهی میل ها، به خودی خود بد نیستند، بلکه بدی اون ها، این هست که بدون تدبیر باشه و « من » رو به دنبال خودش بکشه بدون اینکه خودم براش تصمیم عقلانی بگیرم. شاید روال محکمی که الان میخوام به کار ببندم در آینده به کار نگیرم، بلکه فقط برای این هست که چون تا الان تا حدودی افسارگسیختگی داشتم، باید فعلا محکم برخورد کنم تا کمی تعادل برقرار بشه.

جالب اینجاست که وقتی به رفتار اطرافیان و مردم توجه میکنم هم با شدت بیشتر یا کمتر مشکلاتی که گفتم وجود داره، و میشه گفت هرچقدر در افراد کمتر ویژگی های حواس پرتی و سستی اراده به چشم میخوره، شخصیت محکم و باثبات تری دارند.


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت چهارم - میل به دستیابی ( اسارت )

إیّاکُم وَ فُضولَ النَظَرِ فَإنّهُ یَبذُرُ الهَوی وَ یُولِدُ الغَفلَة. از نگاه های زیادی و بی فائده بپرهیزید، زیرا که تخم هوس را (در دل) می پاشد و موجب غفلت می شود . پیامبر اسلام (ص)



هرچقدر بیشتر در مورد میل بی نهایت و اهداف کوچک خودم توجه میکنم بیشتر می فهمم که تا چه اندازه اسیر شده ام و چه میزان انرژی بیهوده صرف میکنم.

وقتی به خودم توجه میکنم ، اقدامات اضافی و بیهوده اعم از افکار، نگاه ها، حرکات، صحبت ها، واکنش ها و ... را به وفور در خودم می بینم.

چند مثال میزنم :

وقتی برای خواندن نماز به مسجد رفته بودم و قبل از نماز کتابی را مطالعه میکردم:

- گاهی با حرکت کسی به سمت او برمیگشتم و او را نگاه میکردم

- گاهی توجهم به صحبت های دیگران جلب میشد

- گاهی بین مطالعه کتاب درگیر افکاری غیرمرتبط می شدم. مثلا با خواندن یک کلمه به فکر کردن در مورد بعضی مسایل مربوط به آن کلمه مشغول می شدم.

- گاهی ذهنم به سمت کار یا مسائلی که زمان آن نبود کشیده میشد.


این موارد گاهی کوچک و گاهی عمیق اتفاق میفتاد. اما چون حالت محاسبه به خودم گرفتم، روی این موارد حساس بودم.


در حدیثی هم که بالا نوشتم، بحث در مورد نگاه حرام نیست، بلکه منظور اصلی نگاه های بیهوده هست، که انگار یک عامل اصلی در حواس پرتی و به وجود آمدن غفلت و غافل شدن از اهداف اصلی هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت سوم - میل به دستیابی ( ضرر و راه حل )

ضرر بزرگ:

وقتی به چند مدت اخیر نگاه میکنم می بینم انبوهی از کارهای نیمه تمام رو به دلیل این ویژگی و هدر دادن انرژی و قدرت ذهنی ، برای خودم یادگاری گذاشتم.

به چند نمونه اش اشاره میکنم:

1- دو تا وبسایت مشتری که در ساختش تاخیر کردم و هنوز نیمه کاره هستند.

2- یک نرم افزار ویندوز مشتری که شروع نشده

3- یک نرم افزار ویندوز و یک ربات تلگرام مربوط به دو تا مشتری مختلف

4- دو تا ایده ی نرم افزار ویندوز که استارت زدم و تا مراحلی ازش رو انجام دادم و نیمه کاره رها کردم

5- یک نرم افزار اندروید که استارت زدم اما کامل نکردم

6- یک کانال تلگرام که دوبار نیمه کاره رهاش کردم و مجددا استارت زدم

7- یک کانال و گروه تلگرام که ایده و مقدمات شروعش رو انجام دادم اما بعد از سفری که رفتم نسبت بهش بی میل شدم فعلا

8- چندین و چند دامنه ای که سال های قبل به هوس پیاده سازی یک ایده خریداری کردم اما کاری از پیش نرفت و بعد از یک سال منقضی شد !

9- چندین کتابی که تا نیمه خوندمشون !

10- چندین سلسله مباحث صوتی که تا وسطش پیش رفتم !

11- دو موضوعی که شروع به نوشتن در مورد اونها کردم و الان نیمه تمام هستن

12- و چندین کار نیمه کاره دیگه از خونه و کارهای شخصی و ...

و کارهای دقیقه نودی فراوان ...


این ها یعنی کارهای واقعی و قابل انجامی که در آتش اشتهای بی پایان برای نشان دادن توانایی یا هدر دادن انرژی در مسیر های ناممکن یا بی ارزش می سوزند.


چند راه حل:

راه اول اینه که سعی کنم در این یک هفته آتی علاوه بر کم کردن چک کردن سایت های خبری، نسبت به اهداف کوچک و بی ارزش، مثل کارهای روتین روزانه بی میل باشم و با سطح تمرکز و دقت معمولی باهاشون رفتار کنم و زیاد انرژی هدر ندم و آرامش داشته باشم.

راه حل دوم بر تنفس و انقباض جسمم توجه کنم که از نشانه های این میل به دستیابی هست

راه حل سوم اهداف روزانه برای خودم مشخص کنم و تا حد بسیار زیادی تلاش کنم اهداف کوچکتر وقفه ای در بین کارهای اصلی ایجاد نکنن

راه حل چهارم در کارهایی که کمتر دقت میکردم مثل مسواک زدن و غذا خوردن و نماز خوندن سعی کنم بدون عجله و با آرامش عمل کنم.

* راه حل پنجم کم کردن نگاه کردن تلویزیون ! چون امکان کسب اطلاعات انتخابی و هدفمند را از ما میگیرد.

در هفته آینده ان شالله نتیجه این موارد رو و درصد موفقیت رو خواهم نوشت
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت دوم - میل به دستیابی !

در دو پست قبل نوشتم: « وقتی برای کار پشت لپتاپ می نشینم و یا گوشی رو دستم میگیرم، در کسری از ثانیه وارد سایت ها و کانال های خبری مختلف میشم و آخرین خبر ها رو چک می کنم ... »


با اتفاقی که امروز بعد از سه ماه افتاد و کمی به فکر فرو رفتم فهمیدم که یک میل خاصی درون من وجود دارد:


میل به دستیابی ! ( من اینطوری صداش میکنم )



یعنی چی ؟ یعنی اینکه من بر اساس تدبیر، غریزه و یا عادت میل پیدا میکنم که به یک چیز دست پیدا کنم، یا راه رسیدن به اون رو آغاز کنم . اینکه میگم در کسری از ثانیه وارد سایت های خبری میشم فقط یکی از اونهاست.

میل به فهمیدن، میل به دستیابی به اخبار جدید، حتی گاهی میل به شروع یک ایده ی مادی ، میل به نشان دادن توانایی و هوش ، میل به اثبات خود، میل به انجام سریعتر و منظم تر یک کار و و و ...


نکته ی جالب اینه وقتی یک میل و هدف دارم، باقی کارهایی که سر راهم هستن معمولا کنارگذاشته میشن و یا نادیده گرفته میشن و در فکرم کمرنگ تر میشن ...

گاهی یک ایده ی جالب مادی و کارآفرینی به ذهنم میخوره، یا فکر میکنم نیازی از بازار رو فهمیدم و حالا باید بنشینم و فلان برنامه رو بنویسم. پس باقی کارها رو ول میکنم، و می نشینم روی این کار و ممکنه حتی بعد از چند وقت همین رو هم سرد بشم و ولش کنم


چند ویژگی و اثر جانبی وجود داره برای این میل به دستیابی سریع !

1- برای خودم اهداف کوچک یا بزرگ در نظر میگیرم و سعی میکنم به اونها دست پیدا کنم

مثلا با خودم میگم سریع غذامو بخورم و نمازمو بخونم و برم پای لپتاپ که کارهامو ردیف کنم !

در نتیجه چون میخوام به هدفی که مشخص کردم برسم، از خوردن غذا و خوندن نماز هیچی نمیفهمم

گاهی که پای لپتاپ هم میام میل ها و اهداف کوتاه مدت پیدا میکنم برای دانستن مثلا فلان قضیه ی تاریخی یا علمی...

و همون جا سریع شروع می کنم به جستجو در اینترنت بدون در نظر گرفتن اینکه الان وسط کار هستم .

2- گاهی ویژگی های جسمانی خاصی پیدا میکنم ...

سریع سریع غذا میخورم،عضلات صورت منقبض میشن، سریع صحبت میکنم، ضربان قلب سریعه ! تند تند نفس میکشم ، تند تایپ میکنم!

حتی همین الان انگار هدفم رو تموم کردن این متن قرار دادم و دارم به سرعت تایپ میکنم و کنترلی بر آرامش و تنفسم ندارم ...


وقتی میخوام بدونم چشم هام معمولا بازتر میشن و دقتم بسیار بالا میره که البته بالا رفتن دقت خوبه، اما گاهی برای یک فیلم بی ارزش، یا خوندن یک پیام معمولی، هم به طور ناخودآگاه خیلی دقت و تمرکز میکنم که باعث میشه انرژیم هدر بره.

اضطراب و استرس از نرسیدن به این اهداف و اشتهای بی پایان برای تعریف ناخودآگاه اهداف و سعی برای رسیدن به اون ها...

 نکته اینه که اغلب در ظاهر فرد آرامی هستم، نشستن و صحبت کردن و نگاه کردنم آرامه طوری که گاهی من رو مثال می زنن، اما بعضی وقت ها در پس ظاهر آرام هیجان مضاعف دارم، اگر کسی سوالی بپرسه دوست دارم بهش جواب بدم ! اگر کسی اشتباهی بکنه من دوست دارم بهش بگم و آرامشم به هم میخوره !

نمیخوام خیلی خنثی بشم بلکه میخوام از دریچه ی بالاتر به قضایا نگاه کنم. هر زمان نیاز بود صحبت کنم و کنترل میل خودم رو به دست بگیرم.


3- نمود زیاد عجله در زندگی

گاهی زیاد عجله میکنم ، پس دقتم در انجام کارها پایین میاد، گاهی بی نظم میشم و گاهی نادیده میگیرم!

دلیل عجله هم مشغول شدن به همون اهداف کوچک بی اهمیت و کاذب هست، که باعث میشه وقت رو از دست بدم و دیر بشه !

به عنوان مثال امروز که خواستم این عادات رو اصلاح کنم و آرام تر باشم کارها رو با نظم بیشتری انجام میدادم، همه چیز رو سر جای خودش میگذاشتم و دقت میکردم همه کارها با آرامش و کامل انجام بشن، حتی کار کوچکی مثل گرفتن آب هویج که یک هدف محسوب نمیشد! ...



ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

یادداشت اول ( تاثیر کم کردن خبر)

یک هفته پیش نوشتم که قصد دارم یک هفته هیچ گونه وبسایت و کانال خبری رو چک نکنم

این هفته چند روز به این منوال گذشت و روزهای آخر به دلیل اتفاقات مهم خبری مثل تحولات یمن و فلسطین مجددا کمی پام به کانال و سایت های خبری باز شد و کمی هم از هدفم دور شدم

اما نتیجه جالب و قابل تامل بود...
در این هفته چند تا از کارهایی که مدتی اون ها رو عقب می انداختم رو انجام دادم.

یعنی انرژی بیشتری داشتم و موفق شدم بعضی از کارهای عقب افتاده رو که در عین کسالت و بی میلی به آینده موکول میکردم تموم کنم.

میخوام برای یک هفته ی آینده هم این کار رو تکرار کنم!
یعنی به مدت یک هفته سعی کنم هیچ کانال خبری و غیر ضروری رو چک نکنم و فقط به صورت هدفمند برای فهمیدن برخی مسائل در اینترنت سرچ کنم و بعد از مطالعه ، باقی لینک ها رو نادیده بگیرم و ادامه کارهام رو انجام بدم.



پ ن : با اتفاقی که امروز افتاد کمی به فکر فرو رفتم و از دل این قضیه ی اعتیاد به خبر به یک موضوع مهمی پی بردم که در پست آینده تشریحش میکنم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا

خلوت


در هر فرصتی که پیش میومد سعی میکردم سری به سایت های خبری بزنم. این بعد از اون بود که اینستاگرام رو به دلیل تلف کردن بیهوده وقت پاک کردم و از انبوه گروه ها و کانال های تلگرام هم خارج شدم.

وقتی برای کار پشت لپتاپ می نشینم و یا گوشی رو دستم میگیرم، در کسری از ثانیه وارد سایت ها و کانال های خبری مختلف میشم و آخرین خبر ها رو چک می کنم ...


این کار باعث میشپه که :

1- کارهام نیمه کاره بمونه

2- انرژیم از بین بره و برای باقی کارها تمرکز و انرژی نداشته باشم

3- فکر و ذهنم مشغول مسائل بیخود بشه

4- عنوان های جذاب که محتواهای بی فایده دارن رو ناخودآگاه مطالعه کنم

5- درگیر خبرسازی ها و بازی های سیاسی و فرعی بشم که برای غافل کردن جامعه از مسائل اصلی تولید میشن

6- زمانی برای خوندن کتاب ، گوش دادن فایل هایی که میخواستم گوش بدم و نوشتن در وبلاگ پیدا نکردم.


نتیجه اینکه برای حفظ تعادل ، سعی میکنم ان شالله یک هفته از امروز تا جمعه هفته ی آینده برای ترک این عادت ، هیچ گونه وبسایت و کانال خبری از رسانه های مختلف رو چک نکنم و اگر هم خواستم اخبار تلویزیون رو ببینم فقط سرخط خبرهای اصلی رو نگاه کنم.

نتیجه این کار رو بر روی کارهای روزمره و استفاده مفید تر از زمانم رو ان شالله هفته آینده مینویسم


پ ن : ترک آگاهی در مورد حوادث زمان یک اشکال اساسی هست، و قصد من این نیست، بلکه قصد ترک عادت های تحمیل شده از فضای مجازی به ماست، و اینکه بتونم به صورت هدفمند اطلاعاتی که میخوام رو به دست بیارم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علیرضا

کربلایی میگفت ...

کربلایی معلم است ...

معلمی که سال ها با استاد و عموی من همنشین بود ...

شاید بیست سال ...

در مورد حاج عمو شاید بعدا بگویم ...

کربلایی اما بهتر از ما قدرش را دانست و راه عرفان را خوب از او یاد گرفت ...

کربلایی میگفت: این مسیر که پیاده می رویم مانند برزخ است و ما آن را طی می کنیم ...

کربلا هم قیامت است ...

باید سختی بکشی تا به امام برسی ... باید پاک شوی ...

جلوه های خدا را اینجا بهتر از هرجایی می توانی ببینی ...

که چگونه بندگان را گرد آورده، غذا می دهد، مسکن می دهد و هزار نکته ی ریز و درشت و تجلیات دیگر که می توانی در این مسیر ببینی ...

کربلایی میگفت: ببین کدام اسم و صفت خدا اینجا تجلی کرده ...

میگفت: فکر کن و بنویس ... که پیامبر فرموده: قَیِّدُوا العِلمَ بالکِتابِ ( علم را، با نوشتن در بند کشید. )


من هم میخواهم بنویسم چیزهای اندکی را که یاد گرفتم و فهمیدم ، تا بعدا این آیات خداوند را فراموش نکنم.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علیرضا

اربعین 6

ما به کربلا رسیدیم، دو نفر از دوستان برای پیدا کردن محلی که از قبل هماهنگ کرده بودیم که شب آنجا بمانیم رفتند، عده ی دیگر از دوستان که آنجا را پیدا کردند هم قرار شد بروند و من بمانم برای اینکه آن دو نفر بیایند، در بین راه در خیابان ایستاده بودم و زیر آفتاب منتظر بودم، بسیار شلوغ بود و راه مردم بند آمده بود و از دیرکردن آنها کلافه شده بودم ...

کم کم داشتم عصبی میشدم که یکی از دوستان آمد و کمی سرش غر زدم ...
بنده خدا چیزی نگفت و کمی ما را به صبر نصیحت کرد و کمی هم به ما حق داد ...

اما از رفتارم پشیمان شدم...

شب به بین الحرمین رفتیم...
حسینی که من در دلم میشناختم ، حسینی نبود که آن جا بود ...
نمیتوانستم ارتباط برقرار کنم ... هنوز نیاز دارم که حسین را بشناسم.

صبح روز بعد یعنی جمعه حرکت کردیم به سمت مهران و بعد هم در منزلی پدری چند ساعتی خوابیدیم و صبح شنبه به سمت قم حرکت کردیم.

اینها که نوشتم، ظاهر سفر بود ...
ظاهر سفری که باطنی عجیب داشت ...
باطنی که دریا بود و من قطره ای حیران و بی اختیار ...
میخواهم از قطره بودن در این دریای بی کران بگویم ...
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علیرضا