کربلایی معلم است ...
معلمی که سال ها با استاد و عموی من همنشین بود ...
شاید بیست سال ...
در مورد حاج عمو شاید بعدا بگویم ...
کربلایی اما بهتر از ما قدرش را دانست و راه عرفان را خوب از او یاد گرفت ...
کربلایی میگفت: این مسیر که پیاده می رویم مانند برزخ است و ما آن را طی می کنیم ...
کربلا هم قیامت است ...
باید سختی بکشی تا به امام برسی ... باید پاک شوی ...
جلوه های خدا را اینجا بهتر از هرجایی می توانی ببینی ...
که چگونه بندگان را گرد آورده، غذا می دهد، مسکن می دهد و هزار نکته ی ریز و درشت و تجلیات دیگر که می توانی در این مسیر ببینی ...
کربلایی میگفت: ببین کدام اسم و صفت خدا اینجا تجلی کرده ...
میگفت: فکر کن و بنویس ... که پیامبر فرموده: قَیِّدُوا العِلمَ بالکِتابِ ( علم را، با نوشتن در بند کشید. )
من هم میخواهم بنویسم چیزهای اندکی را که یاد گرفتم و فهمیدم ، تا بعدا این آیات خداوند را فراموش نکنم.
آن چیزی که ما را از دانستن باز می دارد، دانستن است، یا بهتر بگویم: تصور دانستن ...
وقتی به دانسته هایمان قناعت و اکتفا کردیم، هرچقدر هم دارای دانش و آگاهی باشیم می شود گفت به بن بست رسیده ایم .
همین که بگوییم میدانم یا فهمیدم ، یعنی راه فهم بیشتر را برخود بسته ایم، یعنی به جرعه ای از دریا قناعت کرده ایم.
در این دنیای مجازی هم در تلاشیم که از قافله عقب نمانیم، از هر موضوعی نَمی به ما رسیده استاد شده ایم .العلم هو الحجاب الاکبر... علم بزرگترین حجاب و پوشش برای فهمیدن حقیقت است...
با «می دانم» ها راه دانش را به روی خودمان نبندیم ...
حتی گاهی هم که شده به خودمان بگوییم : « نمی دانم»
دانش و آگاهی بی نهایت است و تو با هر « نمی دانم » که می گویی ظرف وجودت را برای پذیرش آگاهی حجیم تر می کنی ...
پ ن : این و مطلب قبل و ان شالله مطلب بعد در همین بحثند...
هسته ی خرمایی را درون گلدان کوچکی کاشته بودیم ...
برگش قد کشیده بود و بالا آمده بود ...
یک شب برایمان مهمان آمد، خانواده ای بودند که زیاد به بعضی مسائل تقید نداشتند و ظاهرا از عقاید پدر خانواده تاثیر میگرفتند، پدری که انگار تا حدی مخالف سنت ها و اعتقادات بود.
زن خانواده نگاهش به گلدان افتاد کمی نگاه کرد و از شوهرش پرسید: چه جالب است که هسته ی خرما به آن سفت و سختی اینطور جوانه می زند و بالا می آید.
مرد بلافاصله پاسخ داد: این که چیزی نیست هسته ی خرما را که درون آب بیندازی کم کم نرم می شود.
کمی به فکر فرو رفتم ... که سرکوب فطرت کنجکاو و پاسخ های سرسری به پرسش های کنجکاوانه ی اطرافیان چگونه آن ها را از فکر کردن و تعمق باز میدارد ...
به کودکان که نگاه می کنم همیشه برایم جالب اند. چشم هایی که از حدقه بیرون زده شده و به دنبال فهمیدن و سردرآوردن هستند ... می شکنند و آتش می زنند و خراب میکنند و حتی به خودشان صدمه میزنند فقط به خاطر کنجکاوی و برای فهمیدن !
اما هرچه که می گذرد آن فطرت کنجکاو کم کم رو به ضعف می گذارد، کم کم عجایب دنیا را معمولی می پنداریم و برایمان روزمره می شوند. اینگونه است که راه تفکر را بر روی خودمان می بندیم.
اطرافیان هم بی تاثیر نیستند، هیچ کس به ما « نمی دانم » نمی گوید . از خانواده و سیستم آموزش همه و همه در تلاشند که آتش حس کنجکاوی ما را با آب سرد جواب های سرسری شان فرو بنشنانند.
سلام
انتخابات مجلس و خبرگان 94 هم برگزار شد و نتایج هم تا حدودی قطعیت پیدا کرد
حال نکاتی مهم و جالب را از نظر میگذارنیم:
اگر آرای حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی در انتخابات خبرگان تهران 94 ( حدود 2.3 میلیون رای ) را با میزان رای های حسن روحانی در استان تهران در انتخابات ریاست جمهوری 92 ( 2.3 میلیون رای ) مقایسه کنیم می فهمیم که بر خلاف شهرستان ها، مردم تهران بر همان رویکرد سابق هستند و می شود گفت اتفاقی بدتر از آنچه که در گذشته بود در تهران نیفتاده است.
حتی اگر این آمار را با میزان رای میرحسین موسوی در سال 88 در تهران ( 2.9 میلیون رای1 ) مقایسه کنیم می بینیم که بعد از قضایای سال 88 به دلایل مختلف حدود یک چهارم رای اصلاح طلبان ریزش پیدا کرده است.
همچنین از رای حدود 2.3 میلیونی امسال هاشمی و روحانی، به طور میانگین 1.1 میلیون نفر آنقدر بر تصمیمشان مصمم بوده اند که به لیست 30 نفره ی اعتدال رای داده اند، پس کار تیمی رسانه های خارجی و داخلی و دولتی جواب داد و باز هم حرکت منسجم و پشتیبانی جذاب تبلیغاتی اعتدالیون بود که باعث شد مانند سال 92 گوی سبقت را از اصولگراها بربایند.
البته این بار شهرستانی ها که در سال 92 با کمی تردید به روحانی اعتماد کرده بودند و وعده های وسوسه انگیز بهبود اقتصادی وی، تا حدودی برایشان جلوه ی تازه ای داشت، در طی دو سال و نیم گذشته خیری از بازی های سیاسی دولت ندیدند و دیگر وعده های اقتصادی کوتاه مدت اصلاح طلبها و اعتدالیون را باور نکردند و با اختلاف بسیار، اصولگراها را انتخاب کردند تا برنده ی اصلی جلب اعتماد مردم در مجلس همچنان اصولگراها باشند.
اما چگونه می توان در جلب اعتماد مردم بیشتر کوشید ؟
برکسی پوشیده نیست که در دنیای کنونی، « رسانه ها » اگر اصولی و هوشمندانه مدیریت شوند، می تواند اثرگذاری بالایی داشته باشند و نتیجه های شگفت خلق کنند. چه بسا افراد صاحب رسانه ای که تاثیر آنها بر مردم جامعه بیشتر از نمایندگان مجلس و حتی دولت ها باشد.
و کیست که امروز این نیاز مبرم را احساس نکند که جامعه همانگونه که به نماینده ی متعهد و ارزشی نیازمند است، به رسانه های اصولی و تاثیرگذار هم نیاز دارد.
اکنون اگر 30 نماینده ی مطرح اصولگرا در تهران که حالا کرسی مجلس را رها می کنند، اطلاعات، تجربه و تعهد بالا را در کنار فراغتِ بیشتر بگذارند هر کدام به منبعی عظیم برای فعالیت رسانه ای تبدیل می گردند که می توانند در جهت بصیرت افزایی و روشنگری به مدت 4 سال همچون سالهای حضور در مجلس کارآمد و اثر گذار بمانند و ذهن جامعه را برای پذیرش آرمان های انقلاب و حرکت به سمت جامعه اسلامی، بیش از پیش آماده سازند.
امیدواریم که روز به روز شاهد شکل گیری و فعالیت رسانه هایی با فکر انقلابی و البته هوشمند باشیم.
1- رای موسوی در استان تهران حدود 3370000 رای بود که حدود 460 هزار آن مربوط به استان البرز است که در سال 88 جزء استان تهران بود.
حاج احمد؛ آن راحت طلبانی که ترس به جانشان افتاده بود ...
به امام جام زهر نوشاندند ...
و جهاد با کفر و ظلم را به مرزهای جغرافیایی ایران محدود کردند ...
این ها بیست و هفت سال پیش خواسته ی استکبار را برآورده کردند ...
غافل از اینکه امروز رزمندگان اسلام ، همان هایی که ایمانشان از ما قوی تر و گام هایشان مستحکم تر و اراده هایشان راسخ تر است، فراتر از این مرزها می جنگند و آماده اند تا پرچم اسلام را در انتهای افق بر زمین بکوبند ...
و این است وعده ی خداوند ...
وعده ای که صاحبان قدرت و ثروت نمی توانند جلوی محقق شدن آن را بگیرند...
پ ن: ازینکه به نظرهای پست قبل پاسخ ندادم عذر میخوام. کمبود وقت مهلت نمی دهد.
ان شالله به زودی ...
سید حسن خمینی ...
آخرین دستاویز چپی ها برای تغییر نظام ...
فکر میکنم سرمایه گذاری بر روی سیدحسن از زمان فوت سید احمد شروع شد ...
چیزی که در رفتار سید حسن مشخصه تجدد هست ...
از تجملی که در بنای مقبره ی خانوادگی تحت نام امام خمینی به خرج داد مشخصه که همینطوره ...
هیچ وقت موضع گیری دقیق سیاسی نداشته و یک باره میاد و در یک انتخابات به شدت سیاسی شرکت می کنه
یکی از فواید شورای نگهبان اینه که هر سید خوشتیپ با رزومه ی قوی خانوادگی و اطلاعات علمی و دینی نامعلوم رو نباید اجازه بده که بیاد وسط معرکه
یکی از مشکلات قانون اساسی ما هم اینه که برای انتخاب چیزی به مهمی و عظمت خبرگان رهبری ، من بی سواد و آس و پاس حق رای دارم! فلان محقق هم که دو ماه وقتش رو صرف انتخاب اصلح میکنه هم حق رای داره!
پیدا کنید پرتقال فروش را
با تمام اینکه شاید از دو ماه پیش فکر میکردم همه چیز ردیفه و اماده ی یک قدم رو به جلو هستم و دارم یک سری مشکلات رو پشت سر میذارم
اما خب زندگی یکنواخت نیست ...
شاید باید همینطوری ادامه بدم ...
شاید هم باید یک سری تغییرات بدم مجددا...
قدم اول این نرم افزاری هست که باید اماده کنم ببینم بعد از اون چه اتفاقی میفته ...
قدم دوم هم اینه که یک نرم افزار و سایت تستی آماده کنم سریع
قدم سوم هم نرم افزار بعدی که خیلی روش فکر کردم ...
قدم چهارم هم کاری که اولویتش از همه کمتره ...
واقعا بعد از این سه چهارتا قدم یا اتفاقای خوبی میفته ....
یا اینکه باید کلا در کار و شیوه ی کار توی این بازار تجدید نظر کنم !!
حدود دو ساله که آرامش و راحتی زندگی با خانواده رو ول کردم و برای کار اومدم توی این شهر
خیلی جاها تلاش کردم و خیلی جاها کوتاهی اما امید دارم که همه چیز درست میشه ... اما نمیدونم به چه قیمتی و چه وقتی !
توی این چند وقت چندین و چند نفر میگن فلانی همه چی پول نیست ! همه چی کار نیست ... پولکی شدی ... عوض شدی!
اما من میدونم دارم چیکار میکنم... واقعا البته یک سری مسائل برام به حاشیه رفتن ... یک سری چیزا رو موقتا تعطیل کردم...
اما دغدغه ام خیلی زیاده نمیتونم به همشون برسم باید اولویت بندی کنم ... به قول اون بنده خدا من هنوز وانت هم نیستم، نمیتونم بار کامیون رو بردارم ...
همه چیز به نوبت ...