در حال تجربه کردن چیزهایی هستم که معنای تازه ای از دنیا برایم به وجود می آورد !!
در کنار عادی بودنِ غیرمعمولی همه چیز باز هم چیزهای زیادی برای فهمیدن هست ...
اگر ظواهر را کنار بزنیم و کمی متفاوت ببینیم ...
درک اینکه چقدر ممکن است برخی حرکات ما در زندگیمان تاثیر داشته باشد ...
و درک مهربانی خدا و اینکه تلاش برای هرچیزی نتیجه خواهد داد ...
درک پیچیدگی دنیا ...
درک انسان ...
هرچند اگر همه ی این درک ها ناقص و ظاهری باشند اما همین برای افزوده شدن به حیرتم کافی است!
به خدا امیدواریم و از او کمک میخواهیم ...
حدود چهار ماه بود که ازینجا دور بودم...
گاهی واقعا حرفی برای گفتن نیست...
اما فکر میکنم ازین به بعد بیشتر به اینجا بیایم
نیاز دارم به اینجا نوشتن ...
خلاصه عرض کنم دنیای کنونی ما اصلا جای خوبی نیست ...
یک عده زیادی از مردم در بسیاری اوقات باید شاهد سرکوب شدن و ناکامی های خودشان باشند
فکر میکنم دسترسی به آرزوها و حتی نیازها برای غالب انسان ها بسیار مشکل است و شاید هیچ گاه به آن دست نیابند
برخی از انسان های شریف بعد از دست نیافتنی دیدن آرزوهای خود، دل از دنیا می برند و به دنیای دیگر می بندند و راه کمک به مردم را در پیش می گیرند و ازین راه به آرامش می رسند.
اما عده ای دیگر از انسان های شریف زمین، نرسیدن به این آرزوها و نیاز ها را همچنان بر نمی تابند و دائما دست دعا به سوی خداوند دراز می کنند و در ظاهر یا باطن دائما می سوزند و ناله سر می کنند
نمی گویم دنیا استعداد خوب بودن را ندارد ... یعنی هر طور هم که نگاه میکنم، می شود که دنیا و مردم آن از جمله خود من و شما اصلاح بشویم و تربیت بشویم برای یک رابطه ی انسانی قوی و ساختن جامعه ی انسانی مترقی
چون از نظر من، بسیاری مشکلات انسان ها گرچه از درون خود انسان نشات می گیرد، لیکن همین مشکلات گاهی مربوط به روابط اجتماعی با نوع بشر می شود که چند و چون یک جامعه را از نظر سلامت و هماهنگی و تعادل رقم می زند
به هرحال خصوصیت بارز آدمی نیاز است، نیازهایی که از ابتدا در ما بوده اند و نیازهایی که خودمان برای خودمان می سازیم و نیازهایی هم که زمان و جامعه به ما تحمیل می کنند.
و این نیازها هستند که پای آدمی را می بندند و چالشی بزرگ در زندگی برایش می آفرینند
نمی دانم، شاید زندگی همیشه آغشته با سختی ها باشد و زیستن جنگ گریز ناپذیر نوع انسان با خود و با دنیای بیرونش!
شاید هم هر کسی به آرزوهای خودش می رسد، شاید روی زمین در طول زمان هرکسی طعم خوشبختی را می چشد اما ما فقط حال افراد را می بینیم و گمان می کنیم عده ای همیشه خوشبختند و عده ای همیشه بد بخت ...
برای مصاحبه رفتم یه شرکت ارائه دهنده ی اینترنت که حالا نمیخوام اسمشو بیارم. ولی اگه میخواید بدونید اول اسمش شاتله ...
طرف میگه اینجا اشتراک اینترنت دارید ؟
میگم بله
میگه با چه شماره تلفنی ؟
شما فکر میکنید برای چی میخواد ؟!
به نام حق ...
دیروز جمعه رو با پیشنهاد دوستان راهی تهران شدم، تا برای اولین بار نمایشگاه کتاب تهران رو ببینم و استفاده کنم!
اول برم سراغ این مقدمه که از نظر اسلامی بهترین حجاب کاملترین حجابه ...
بعدم برم سراغ اصل قضیه ...
اول وضو میگیریم و با نیت خالصانه رو به قبله می ایستیم. دست ها رو به سمت آسمان بلند میکنیم و اونوقت محکم و دو دستی بر سر خود می زنیم.
چرا؟؟؟
حالا بهت میگم، اگه قانع نشدی بیا بزن تو سر من ! ...
آخه خانوم بنده ی خدا. چرا وقتی یک آدم ماتریالیست، بی اعتقاد، کم اعتقاد یا نیمه معتقد ازت می پرسه چرا حجاب داری، فورا به عنوان دلیل اول و محکم خودت می گی : « دکتر ها ثابت کردن از چشم مرد نامحرم یک اشعه ای ساطع میشه و به هر قسمت از بدن زن بخوره، زن رو زشت و پیر میکنه »
بابا اصلا با اون جناب دکتری که این حرف رو زده کار ندارم . حالا خود من با اطلاعاتی که دارم میتونم بگم هر نوع نگاهی و تفکری توی این دنیا اثری داره!
اما خب هر حرفی جایی داره. باید مخاطب شناس باشیم! مخصوصا اگر توی خیابون ازت بپرسه چرا «پوشیه» میزنی، مخصوصا اگه توی تلویزیون بخوای دلیل «پوشیه» زدنت رو به مردم بفهمونی ! مخصوصا اگر یه خانومی که شیفته ی گلشیفته فراهانی شده ، بخواد ازت در مورد حجابت سوال کنه !
من میدونم که دلیل حجاب شما، ترسیدن از زشت شدنت نیست که، پس چرا خودت نیستی؟ چرا دلیل اصلیتو نمیگی ، مثلا راست و حسینی بگو که مادرم باحجاب بود منم با حجاب شدم. یا بگو حیا میکنم بی حجاب توی خیابون. یا بگو دستور خداست و ملزم می دونم خودم رو. یا اینکه واقعا بگو دلیلی ندارم، خلاص
من دیگه در این باب حرفی ندارم فقط میگم بد دفاع کردن، خیلی اثرش بدتر از، حرفاییه که دشمنان و مغرضان میزنن.
دقیقا مثل اون بنده ی خدایی که پوشیه زده توی این گرما هزارمتر چادر دور خودش پیچیده ! اما چنان چشم خودش رو مشاطه کرده و رنگ و لعاب و ریمل پونصد هزاری مالونده و لنز هفت رنگ چپونده، که ...
یا اون کسی که با شرایط مشابه چادر پوشیده اما زیرش میشه گفت هیچی نپوشیده! باد که به چادرش میخوره، صد نفر تلو تلو میخورن !
یا بزگواران با شرایط مشابه حجاب کامل دارن، اما وای به روزی که بخوان از استاد نمره بگیرن، یا از صاحب مغازه ای تخفیف بخوان ! چنان صدا رو توی طیف مورد علاقه ی مردها زیر و بالا می کنن که هر گیرنده ای آی سی هاش میسوزه !
اصلا من این آدما رو درک نمیکنم، به قول دوستان، بنده ی خدا فازت چیه؟ با خودت چند چندی؟
پ ن : مصادیق و مثالهای این پست با عکس ابتدای پست، کاملا در دو جهت مختلف و تضاد هستن.